تفکرات دخترم
وقتی شبا میخوایم بخوابیم و تو دوست داری بیایی بیرون از اتاق میگی آب بده.که به این بهونه بیای بیرون و گشتی بزنی.مامانی دیروز خیلی خسته بود آوردمت رو تخت خودم و گفتم تو هم بخواب مامان خسته است....گفتی آب بده منم اومدم بطری آبت رو پر کردم و گفتم هر وقت تشنه شدی بخور و به من نگو ....20 دقیقه بعد تازه چشامو بستم که بیدارم کردی و گفتی مامان دیگه آب نیست آب بده ..تعجب کردم همه اون آبو خورده بودی که متوجه شدم تمام آب رو ریختی تو تخت و بطری رو خالی کردی که بریم بیرون به بهانه آب..................................................
نویسنده :
مامانی
2:08